goohardasht.com/[email protected]
نمی دانم دلتنگِ چه هستم اما می دانم که دلتنگم.
نفس نفس می زنم و می گویم:
دلتنگم. دلتنگ عشقی که سالها پیش جسمش را از من گرفت یا دلتنگ دوست داشتنِ یاری که همین روزها خود بر خود دریغ کردم نمی دانم.
نفسهایم تشدید می شود و ادامه می دهم :
فقط می دانم که این روزها جای کسی خالیست. چیزی را گم کرده ام. بزرگ است یا کوچک باز هم نمی دانم. آه ! خدایا چقدر ناتوان شده ام. کسی مرا می آزارد. قوی است یا ضعیفم نمی دانم. خوره ای بر جانم افتاده . مسری است یا واکسنی نمی دانم. دوست من! تنهایی بد دردی است. اما بدتر از آن این است که سالها تنها بوده ای و ... و ...و چرا الان باید یادت بیفتد که تنهایی؟
اشکی قصد دارد خود را از اسارت چشم راستم آزاد کند. یکی هم از سمت چپ فریاد می زند: آزادی! آزاد شدم. با بغض ، ادامه می دهم :
خدایا این زندگی را از من بگیر . بگیر! مال تو! بگیر و هدیه ای را که سالها پیش قولش را دادی به من بده. خودت گفتی . در آن خواب فراموش نشدنی! درست ۸ سال پیش! یادت نیست؟
اشکم را که از گونه به پایین می لغزد با آستین دست چپم پاک می کنم. می گویم :
یادت نیست ؟ گفتی : "جانت را می گیرم و هدیه ای ارزشمند به تو می دهم". و من در جوابت گفتم: "چگونه از میم بگذرم؟ زندگی ام را چه کنم ؟ آرزوها دارم." فقط صدای تو بود و برزخی که همه ی مردم در آن وول می خوردند. گفتی : "می خواهی ؟" و من اُلاغانه گفتم "نه" .
بغضم می ترکد و با لحنی ملتمسانه ادامه می دهم:
اما حالا می خواهم بمیرم. خواهش می کنم.به قولت وفا کن. قول می دهم اگر بار دیگر در خوابم بیایی نه نگویم. نرو... نرو... گوش کن. خواهش می کنم...
اشکهایم به آسانی انقلاب می کنند. همه دارند آزاد می شوند.
22462 بازدید
34 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
85 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian