×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

رفتار نیک .پندار نیک.گفتار نیک

× عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم همان يك لحظه اول كه اول ظلم را مي د يدم از مخلوق بي وجدان جهان را با همه زيبايي و زشتي بروي يكدگر ويرانه ميكردم . عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم كه در همسايه صدها گرسته ، چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم نخستين نعره مستانه را اموش آندم بر لب پيمانه ميكردم
×

آدرس وبلاگ من

eilia.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی

امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی

چند روز پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. پس از انتخاب شیرینی،برای توزین و پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم. آقای صندوقدار مردی حدودا ۵۰ ساله به نظر می رسید. با موهای جوگندمی، ظاهری آراسته، ... القصه�، هنگام توزین شیرینی ها، اتفاقی افتاد عجیبا غریبا! اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم. آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرار داد، بعد با استفاده از جدول مقابلش وزن جعبه را از وزن کل کم کرد. یعنی در واقع وزن خالص شیرینی ها را به دست آورد. سپس وزن خالص را در قیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: �۲۸۰۰ تومان قیمت شیرینی به اضافه ۵۰ تومان پول جعبه می شود به عبارت ۲۸۵۰ تومان�نمی دانم مطلع هستید یا خیر! ولی سایر شیرینی فروشیهای شهرمان، جعبه را هم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند. و اصلا راستش را اگر بخواهید بیشترشان معتقدند که بیش از نیمی از سودشان از این راه است. اما فروشنده مذکورچنین کاری نکرد. شیرینی را به قیمت شیرینی فروخت و جعبه را به قیمت جعبه. کاری که شاید در ذهن شمای خواننده عادی باشد ولی در این صنف و به غایت نامعمول و نامعقول! رودربایستی را کنار گذاشتم و از فروشنده پرسیدم: �چرا این کار را کردید؟!!� ابتدا لبخند زد و بعد که اصرار مرا دید، اشاره کرد که گوشم را نزدیک کنم. سرش را جلو آورد و با لحن دلنشینی گفت: �اعوذبالله من الشیطان الرجیم. ویل للمطففین�� و بعد اضافه کرد: �وای بر کم فروشان! داد از کم فروشی! امان از کم فروشی!� پرسیدم: �یعنی هیچ وقت وسوسه نمی شوید؟!! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را�� حرفم را قطع می کند: �چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم�� و اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو. چشم می دوزم به نوشته زیر شیشه: *�امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی!�* چیزی درونم گر می گیرد. ما کجاییم و بندگان مخلص خدا کجا! حالم از خودم بهم می خورد. راستی ما کم فروشی نمی کنیم؟ کم فروشی کاری، کم فروشی تحصیلی، گاهی حتی کم فروشی عاطفی! کم فروشی مذهبی، کم فروشی در عبادت، کم فروشی انسانی , ...*امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1391 - 3:51:34 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم